اومد پیشم گفت سلام ...
خیلی سرد بود ولی ب روی خودم نیاوردم گفتم سلام عشقم...
سلام ب رو ماهت الهی فدات شم دلم برات ی ذره شده ...
گفت میخوام برم ... ترس همه وجودمو گرفت گفتم: کجا!!!! 
یکی دیگه رو پیدا کردم خیلی هم دوسش دارم...
فک کردم داره سر ب سرم میزاره اخه همیشه اذیتم میکرد...
ولی وقتی با ی خدافظی دور شد شکه شدم داشت میرفت یهو ایستاد برگشت نگام کرد قلبم تند تند میزد وحشت همه وجودمو گرفته بود با لبه خندون سریع بهش گفتم ؛ دیدی.... 
دیدی نمیتونی بری و فراموشم کنی ... جواب داد.....
ببخشید شما؟؟؟؟!!!!!! چه راحت فراموشم کرد چه زود رفتم از یادش چقدر بی رحمانه سر از تنه قلبم جدا کرد.....

نظرات شما عزیزان:

arash

ساعت23:18---16 شهريور 1393

[وب سایت]

سلام عزیزم وب خیییییلی قشنگی داری
خوشحال میشم به منم سربزنی
راستی همشهری هم هستیما حتما باید بیای
پاسخ:چشم منتظرم باش

pirooz

ساعت0:52---30 مرداد 1393

ریحانه خانم این پستتون واقعی بود؟!!
یا متن معمولی بود ک گذاشین تو وبتون؟
پاسخ:تقریبا هردو......

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: